دکتر سید هاشم هدایتی*
چکیده: شاید کشور ایران درحال حاضر یکی از حساسترین مقاطع تاریخی خودرا می گذراند. اینکه احزاب و طرفداران دموکراسی و حقوق بشر در شرایط فعلی برای پی گیری خواست ها ومطالبات به حق ملت چه سیاست واستراتژی هایی را باید انتخاب ودنبال کنند محوراصلی مقاله حاضر است.در این نوشته بدون ورود به محتوای بحث صرفا یک مدل برای تدوین استراتژی های مناسب احزاب معرفی شده است.
مقدمه : تکنولوژی، ناسیونالیسم و دموکراسی سه رکن اصلی مدرنیته به شمار می روند. بدون تردید ، احزاب مهمترین ابزار و تحزب مهمترین روش پی گیری دموکراسی هستند. در کشور ما بیش از یکصد سال است حزب وجود دارد اما به دلایل مختلف تاکنون نتوانسته اندجایگاه واقعی خود را بدست آورند. باید تحزب را معرفی و تقویت کرد وگرنه هرگز دموکراسی عمیق در کشور محقق نخواهد شد. نگارش این مقاله گامی است در راستای تقویت تحزب در کشور. تصور و یا حداقل آرزوی نگارنده این است که همه احزاب ،گروه ها و آحاد مردم و کسانی که پایبند به آرمان های ملت هستند در چارچوب استراتژی تدوین شده مورد توافق، ایفای نقش کنند. قبل از ورود به اصل بحث یادآوری این نکته را نیز ضروری می داند که رویکرد این طرح رویکردی مدیریتی است، چرا که اصولا استراتژی ماهیتا یک مقوله مدیریتی است. اما در این راستا وجود ستادی متشکل از صاحبان تخصص های متنوع برای راهبری طرح در مرکزیت احزاب، ضروری است. گرچه انتخاب وطراحی متدولوژی کار الزاما باید توسط کسانی انجام شود که با مبانی مدیریت استراتژیک آشنایی داشته باشند.
طرح پیشنهادی:
با اینکه مدل های رایج تدوین استراتژی به دلیل اینکه بستر تولد و نضج آنها بنگاه های اقتصادی بوده و غالباً دارای رنگ و بوی اقتصادی هستند لیکن در یک دهه اخیر مدل هایی طراحی شده است که تدوین استراتژی همه سازمان ها و جوامع با هر نوع فعالیت را امکال پذیر می سازد. ازجمله این مدل ها مدل استراتژیک دیوید.آر.فرد و مدل هانگراست. منابع واطلاعات دردسترس نشان می دهد که غالب دولت ها، مؤسسات و سازمان های دولتی و غیردولتی جهان پیشرفته از مدل های تدوین استراتژی بهره می گیرند. و احزاب نیز به عنوان سازمان هایی که در یک میدان رقابت برای افزایش سهم خود مبارزه می کنند هرگز معاف از طراحی استراتژی نیستند. مراحل تدوین استراتژی احزاب به شرح زیر ارایه می شود:
گام اول - توافق مقدماتی: در این مرحله پس از شناسایی همه افراد، گروهها و نهادهای ذینفع و ذی علاقه کشور که بناست در تدوین استراتژی ایفای نقش کنند، توافق اجمالی آنان برای اصل کار، جلب حمایت و تعهد آنان در مورد موفقیت طرح، ضرورت خواهد داشت .توافق حاصله باید متضمن هدف تلاش ها، مراحل اولویت دار در فرآیند کار، شکل و زمان بندی گزارش ها، نقش، وظایف و ترکیب اعضای ستاد یا شورای نظارتی باشد. شناخت افراد مرتبط ،فرآیند، شروط ، سطوح، ابعاد و آثار استراتژی، توجیه و آموزش همه کسانی که در این پروسه فعالیت خواهند نمود، برخورداری افراد به خصوص افراد ذی نفوذ از اندیشه استراتژیک و تعهد آنان برای حمایت از تحقق استراتژی ،پیش بینی گروه های مشاور و پیش بینی تیم های کاری برای جمع آوری اطلاعات در مورد موضوع مطروحه و تلاش برای تدوین اقداماتی که از نظر سیاسی قابل پذیرش ،از نظر فنی قابل اجرا و از نظر اخلاقی مسؤلانه باشد و نیز شنا سایی راه های جلب حمایت و کمک های خارج از مجموعه در فرآیند کار ازجمله پیش نیازهای شروع کار تدوین استراتژی به حساب می آیند.
گام دوم - شناخت و معرفی رسالت و ارزش های بنیادی حزب .معمولاً رسالت هر سازمان در کنار تکلیف های آن ، دلیل وجودی و توجیه اجتماعی ناظر بر حیات آن را مشخص می سازد. این بدان معناست که موجودیت هر حزب سیاسی مبتنی بر نیازهای سیاسی و اجتماعی است که برای تحقق آن ها اهتمام می ورزد. از این منظر حزب به منزله ابزاری برای رسیدن به اهداف خاص جامعه ایرانی مورد توجه قرار می گیرد و به خودی خود هدف تلقی نمی شود. با این وصف شناخت و تعیین رسالت حزب بیش از توجیه موجودیت صرف آن ، کاربرد دارد. تعیین هدف حزب می تواند تا حدی تضادهای غیرضروری آن را از میان برداشته و به تسهیل مذاکرات و بهره وری مبارزات کمک کند. توجه به فلسفه وجودی حزب و تعریف درست آن خود می تواند به منزله عاملی برای جلب نظر مردم مطرح شود. چراکه در واقع احزاب بدون توافق ذی علاقه هاو ذینفع ها در مورد رسالت الهام بخش آن اساساً توان دست یابی به تعالی و عظمت نخواهد داشت .به این خاطر ستاد تدوین استراتژی احزاب سخت نیازمند شناخت ذی علاقه ها و ذینفع های خود (یعنی آحاد مردم، گروه های ذینفوذ،احزاب رقیب ، مطبوعات ، روشنفکران ، طبقات وجریان های فعال جامعه است) ناگفته پیداست در این مرحله برای شناخت افراد و گروه ها باید با یک نگاه بازتر و غیر دافع ،طیف هواخواه هان و ذینفعها- و لو بانگاه رقیب - شناسایی شوند.
درمرحله تبیین رسالت احزاب بایستی به سوالت زیرپاسخ داده شود:
-مابه عنوان یک سازمان سیاسی که هستیم؟
-کدام نیازهای سیاسی اجتماعی درجامعه وجودماراتوجیه می سازد
- مسائل سیاسی اجتماعی جامعه ما کدامند که باید توسط سازمان وتشکیلات ما حل وفصل شوند؟
-برای تشخیص وپیشبینی نیازهای سیاسی اجتماعی جامعه چه عکس العملی ازسوی حزب بایداتفاق بیفتد؟
-چگونه باید حزب درمقابل ذی علاقه ها وذینفع های کلیدی ازخود عکس العمل نشان دهیم؟
-فلسفه مابه عنوان حزب و تشکل سیاسی چیست وارزش های محوری ما کدامند(بدیهی است شفافیت درباره فلسفه وارزش های محوری احزاب به رهبران آن کمک می کنند تایکپارچگی خودراحفظ کنند بااین وصف صرفا تدوین استراتژی ها یی ازسوی رهبران هرحزب اثربخش وموفقیت آمیزخواهندبودکه بافلسفه وجودی وارزش های محوری آن حزب سازگاری داشته باشند)
-کدام ویژگی حزب ماراازدیگراحزاب متمایزخواهدساخت؟(اگردرعمل هیچ وجوه ممیزه ای بین ارزش های محوری،اهداف،روش ها ورفتارهایرهبران ومدافعان حزب ما باسایررقبای سیاسی وجودنداشته باشد لاجرم موجودیت این حزب زیرسوال خواهدرفت).درادامه همین مرحله است که اهداف حزب تعریف می شود.همانطوریکه که پیشتر ذکر شداحزاب فی نفسه هدف تلقی نمی شوند. هدف های برخاسته ازتکالیف ورسالت ها وارزش های محوری هر حزب ، توجیه کننده موجودیت آن حزب است.
گام سوم - پس ازحصول توافق بین رهبران ، ذینفع ها وذیعلاقه های احزاب وایجاد ستادراهبری استراتژیک آن باید وضعیت فعلی حزب درمیدان رقابت سیاسی کشور موردارزیابی قرارگیرد. دراین مرحله شناخت پیشینه تحزب درایران ازقرن ها وده ها وسال های پیش، بخصوص شناخت مقاطعی که احزاب سیاسی درمبارزات مردم ،جهت نیل به مردم سالاری ومقابله بااستبداد نقش موثرایفا کرده اند، همانند نهضت مشروطه ،جنبش ملی شدن نفت ودستیابی به ارزش های محوری مشترک این احزاب ودستیابی به روند مشخصی که دریک قرن اخیرطی شده است برای پیش بینی آینده ضروری به نظرمی رسد. شناخت رفتارهاوعملکردگذشته هرحزب ،امکان ارزیابی میزان مشروعیت وکارآمدی سیستم هاوساختارهایی که برای تحقق اهداف آن حزب بوجود آمده اند رافراهم می سازد. دراین مرحله مسائل مهم زیرموردبررسی قرارخواهد گرفت:
الف)ویژگی وعملکرد رهبران عالی و مدیران ارشداثرگذاربرتصمیم گیری هاو جهت گیری های حزب شامل: کادرهای ارشد و بنیانگذاران حزب. .دسته بندی افراد اثرگذار براساس ویژگی های تحصیلی، مهارتی، تجربی واخلاقی وسوابق اجرایی ومدیریتی وفعالیت سیاسی ومبارزاتی آنها، میزان محبوبیت، توان برقراری ارتباطات آن ها با منابع داخلی وخارجی ومقبولیت آنها ، میزان مسئولیت پذیری اجتماعی وتوجه به حفظ سلامت حزب و محیط وجامعه، میزان برخورداری ازنگرش سیستمی وتوجه به عوامل متعدد ومتنوع داخلی وبین المللی، قدرت رهبری ومواجهه باچالش ها، توان مقابله بابحران ها، میزان سهمی که ازتوزیع قدرت درجامعه دارد(ازلحاظ اقتدارومشروعیت، ترکیب مالکیتی ومدیریتی درنهادهای مدنی وهیئت ها وگروه های غیررسمی، فعالیت های شفاف یاتلویحی، میزان ونحوه مشارکت واثرگذاری برفرآیندتصمیم گیری هاوخط مشی گذاری های عمومی،-فعال،تشریفاتی- میزان ونحوه ارتباط آنها با حرکت ها و نهادهای اجتماعی).
ب) مسئولیت های اجتماعی حزب شامل:
* مسئولیت سیاسی: میزان توجه به تاًمین نیازهای سیاسی مردم وجلب رضایت آنان ومتعهدبودن به مطالبات ذینفع های حزب که درواقع بعدمقبولیت آفرینی حزب ورهبران آن رانمودارمی سازد.
* مسئولیت حقوقی :میزان توجه به وظایف قانونی خواه آن بخش هایی که مدون وبراساس سازماندهی درست بوده است وخواه آن بخشی که به طورتلویحی مسئولیت حقوقی بیشتری رابرعهده گرفته اند.به نظرمی رسددراین بخش می توان کارآمدی حزب وگروه های مرتبط باآن راسنجش نمود.
* مسئولیت اخلاقی : میزان پایبندی به باورهای حاکم برجامعه ،همان عاملی که مشروعیت فرهنگی احزاب درمیان مردم رابه وجودمی آورد.دراین بعداموری مدنظراست که مردم ازرهبران حزب توقع دارند، ولو اینکه درقوانین جاری کشور چنین مسئولیتی به صراحت بردوش آنان گذاشته نشده باشد. دراین زمینه می توان به میزان رعایت عدل وانصاف ،حمایت ازاقشارآسیب پذیر،تلاش برای پرکردن فاصله طبقاتی بین طبقات ومناطق مختلف کشور، رعایت شایسته سالاری درعزل ونصب هاو پرهیز ازرابطه بازی وخویشاوندسالاری ،سوءاستفاده نکردن ازامکانات عمومی وپرهیز ازآقازاده پروری ، پرهیز ازپارتی بازی ،رشوه خواری و....اشاره نمود.
* مسئولیت فداکاری کردن وایثارگری یاتعهدات اختیاری که درقالب کمک های انسان دوستانه وهرنوع فعالیتی که نه تنهاجزو وظایف قانونی نیست بلکه مردم ازدیگران توقع ندارند.
ج) عملکردجاری و استراتژی های موجود: دراین بخش علاوه براینکه ،میزان کارآمدی حزب درزمینه های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ومدیریتی موردارزیابی قرارخواهدگرفت،اگرحزب دارای استراتژی هایی-مدون یا غیر مدون- باشد، موردبررسی قرارمی گیرد. دراین زمینه ماًموریت حزب واینکه چه می کند؟چرا؟و می خواهدبه کجابرسد؟وارزش های محوری آن شامل آنچه موجبات انسجام عوامل دراجرای برنامه هارامقدورمی سازدشامل همدلی وبرداشت مشترک افرادوگروه های ذیربط موردتوجه قرارمی گیرد. به نظرمی رسد مرام نامه هرحزب می تواند دراین باب به عنوان شاخص برای ارزیابی انتخاب شود. همچنین توجه به هدف های حزب ، میزان توافق این هدف هاباماًموریت ها،ارزش های حاکم وشرایط داخلی وخارجی واستراتژی های موجودآن (به عنوان مثال استراتژی تسخیرسنگربه سنگر،استراتژی فشارازپائین وچانه زنی ازبالا،خروج ازحاکمیت وبه طورکلی استراتژی های تهاجمی ،تدافعی....) وسیاست هاو چارچوب هایی که اجرای برنامه هارابااستراتژی هاواهداف وماًموریت ها گره می زنندوشرایط داخلی وخارجی رامدنظردارندویاملاحظات خاصی که درفرآیند نیل به هدف ها مدنظراست . سیاست هابرای اینکه درداخل ودربرابردولت،مردم،نهادهای مردمی وهمه ذینفع ه و نیز در خارج دربرابرمجامع بین المللی ،دولت های بزرگ، دولت های منطقه ،همسایگان ومراکزبانفوذ اقتصادی ، فرهنگی وسیاسی وبه طورکلی دربرابرتغییرات محیطی وانسجام داخلی چه برخوردی می شودمورداستفاده قرارمی گیرند.
گام چهارم- پس ازاستخراج رسالت،ارزش های محوری واهداف ودستیابی به توافق در مورد رسالت ،ارزش هاواهداف حزب ونیزجمع بندی اجمالی ازوضعیت موجودآن نوبت به مطالعه وبررسی جامع ازعوامل خارجی وداخلی مربوط به اصلاحات می رسد. بررسی محیط خارجی شامل محیط های دورونزدیک یا اجتماعی وکاری(social and task environment )دراین مرحله آغازمی شود.منظورازعوامل خارجی دوریااجتماعی مجموعه عوامل محیطی است که اثرات غیرمستقیم وکلی برعملکرد احزاب می گذارند ومنظورازعوامل محیطی نزدیک یاکاری ، مجموعه عوامل محیطی است که مستقیماً درفضای رقابت های سیاسی بر موقعیت وسهم حزب از قدرت تأثیرمی گذارند.این عوامل محیطی دورونزدیک که درشکل (1)مشخص شده اندخودرادرقالب فرصت ها یاتهدیدها ظاهرمی سازند:
الف) محیط اجتماعی(دور): همانطوریکه درشکل نشان داده شده است این عوامل شامل عناصرسیاسی وحقوقی داخلی وبین المللی (ازقبیل قانون اساسی ،قوانین عادی، احکام فقهی ،حقوق بشر،معاهدات سیاسی وحقوق بین المللی ،سازمان هاومجامع جهانی مثل سازمان ملل،شورای امنیت ونهادهای دیگروابسته به آن، سازمان کنفرانس اسلامی،جنبش عدم تعهدو....)،عناصراقتصادی(ازجمله سازمان تجارت جهانی،اوپک،بانک جهانی،صندوق بین الملل ،بانک توسعه اسلامی ومناسبات بین المللی وداخلی که غیرمستقیم برعملکرد احزاب تأثیرمی گذارند)، عناصرفرهنگی،اجتماعی(همچون مراجع دینی،حوزه های علمیه،دانشگاه هاومراکزعلمی داخلی وخارجی،رسانه های جهانی ،ابزارهای سمعی وبصری،شبکه های ماهواره ای ،شبکه جهانی اینترنت، مراکزپژوهشی ومطالعاتی جهانی،تغییرالگوهای زندگی،وامثالهم) وعناصرتکنولوژیکی وفناوری های پیشرفته واثرگذاربرمناسبات انسانی، وضعیت تحقیق وتوسعه،نوآوری وخلاقیت ،انتقال تکنولوژی،نقش اتوماسیون در روند فعالیت های سیاسی ،اجتماعی و....است.
ب) محیط کاری (نزدیک):این محیط درواقع همان محیط رقابتی برای احزاب و تشکل های سیاسی است وشامل عواملی است که مستقیماًجایگاه حزب رادرمقایسه بارقباوسهم وی راازقدرت درجامعه تحت تأثیرقرارمی دهد.آنچه دراین زمینه موردتوجه است اینکه عوامل رقابتی کدامند، رقبای موجود چه کسانی هستند،آن هاچه سهمی ازقدرت درجامعه رادراختیاردارند؟چه میزان ازقدرت چانه زنی برخوردارند، روش هاوابزارهای کسب قدرت آن هاچیست؟منابع رقابتی آن هاومزیت های نسبیشان چیست وازچه وزنی برخوردارند؟دررابطه بانهادهاوارگان های رسمی ، حزب ورقبای او ازچه موقعیتی برخوردارند. برخوردمقامات ونهادهای حکومتی و دولتی ازهرنوع ودرهرموقعیتی با حزب ورقبای آن چگونه است(حمایتی است،تضعیفی است،یاخنثی).مطبوعات ونهادهای مدنی فرهنگی،سیاسی اجتماعی ،کانون هاومجامع صنفی چه رابطه ای رهبران حزب ورقبای آن دارند.آیارقبای جدیدی درحال ورود به عرصه مبارزات سیاسی است یانه؟چرا؟ اگرهست ،ازمنظرنهادهای حکومتی ،نهادهای مدنی وسایر رقبا دارای چه وزنی هستند/ چنانچه ملاحظه می شود اگرچه درمحیط نزدیک به حزب هم ،عوامل اقتصادی ،سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،حقوقی وتکنولوژیکی نیزحضوردارند منتهااین عوامل زمانی برعملکردواستراتژی های حزب تأثیرمی گذارندکه سهم وموقعیت آن رادرمقایسه با رقبا افزایش یاکاهش دهند. شناسایی این عوامل برای احزاب ودستیابی به وزن اجتماعی،فرهنگی،سیاسی،اقتصادی وحقوقی هریک ازآن هاازاهمیت زیادی برخورداراست. یکی ازمدل های معروف رقابتی،مدل پورتراست که بیشتردرعرصه بنگاه های اقتصادی به کارمی رود به نظرمی رسدامکان استفاده ازاین مدل درمطالعات مربوط به احزاب وجود دارد . عوامل مؤثردرمیدان رقابت نیروهای سیاسی موجودکشور- ازجمله نیروهای طرفداراصلاحات طیف وسیعی رادربرمی گیردکه شامل مردم به عنوان کسانی که باحضوردرپای صندوق های رأی ویاعدم حضوروآزادی درانتخاب هرگزینه ای ازقدرت چانه زنی بالایی برخوردارند،رقبای فعلی شامل طیف محافظه کاران ونیروهای ارزشی متمایل به محافظه کاران، اقتدارگراهای، نیروهای چپ طرفداربراندازی که غالباً درخارج مستقراند اما ازطریق رسانه های گروهی وشبکه های اینترنتی وماهواره ها برافکارعمومی جامعه تاثیرگذارند تارقبای جدیدیابالقوه که یاازرقباوگروه های طرفدار اصلاحات جداشده ویابا توجه به ظهور نسل جدیدظهورمی یابند که غالبا باانگشت گذاشتن برکاستی ها وناکارآمدی نهادهاوارگان های حاکم ازقدرت چانه زنی عامه پسندبرخوردارندوسایرگروه های ذینفع وذی علاقه که گاهی موردحمایت قدرت های مستقردرمحیط دورترقرارمی گیرند. میزان توان قدرت این نیروهایاعوامل افزایش دامنه این رقابت ها درعرصه سیاسی ومیزان شدت این رقابت توسط نیروها وعوامل اصلی درانتخاب استراتژی های(تهاجمی،تدافعی یاخنثی)برای احزاب بسیارموثراند. .هرقدرقدرت این نیروها بیشترباشدتعدادکمتری پیگیرزیاده خواهی وتوسعه طلبی می شوند. هرعاملی که قوی ترباشدیک تهدید برای موقعیت حزب به شمارمی رود وهرعاملی که ضعیف باشد می تواند برای حزب یک فرصت تلقی شود.چه بساعواملی که درکوتاه مدت تهدید ودردرازمدت فرصت اندویابلعکس.گرچه دراین طبقه بندی صرفا نگاه کلی است امابرای شناسایی طبقات طرفدار ،منتقدویامخالف حزب می توان طبقه بندی های ریزتری نیزبعمل آورد همچون: تحصیلکرده ها- غیرتحصیلکرده ها، سیاسیون-غیرسیاسیون، انقلابیون_غیرانقلابیون ، مذهبیون-غیرمذهبیون، طرفداران حکومت دینی-طرفداران سکولاریسم ، طرفداران دموکراسی - طرفداران دموکراسی دینی- طرفداران دموکراسی تمام عیاروامثالهم. نکته حائزاهمیت اینکه، ما فرض را بریکپارچگی حزب گرفته ایم.درحالیکه درواقع رقابت داخلی ، فراکسیون بندی ها وگروه بندی های داخلی حزب نیز خودداستانی است که خودنیازمند مطالعه دیگراست. درهرحال اگرگروه های طرفدار هرحزب راگروه هایی باجهت گیری مشترک وترکیبی ازساختار،فرهنگ وفرآیندهای همراه آن استراتژی بدانیم،باتوجه به هدف گیری ها وجهت گیری های استراتژیک کلی آنها قابل دسته بندی درجهارگروه است:
* مدافعان:آن ها که دامنه فعالیتهای شان محدوداست وبرکارآمدی فعلی خودتاکیددارند وبه دورازفضای جدید فاقد نوآوری هستند.خطراین که این بی توجهی به عرصه رقابت،آنها رااز میدان خارج کندوجوددارد(مثلا کسانی که فقط در رابطه با یک طبقه یا منطقه خاص یا یک قشر خاص فعالیت دارندو ذهنشان را متوجه مسائل جدید و فراگیرتر نمی کنند و تشکیل یک معادله یک مجهولی دامنه فعالیت خود را ساده کرده اند.فعالان قومی یا مدافعان بازار را می توان از جمله مصداق های این گروه نامید)
* فرصت جویان:گروه های جستجو گروآینده نگر که ازدامنه فعالیت گسترده تری برخورداروبرنوآوری تاکیددارند.این توسعه طلبی آن ها راازکارآمدی دورمی سازد.چراکه بزرگ گرفتن دامنه کاروبی توجهی به کارآمدی سبب شکست است.نمونه بارز آن احزاب کلی نگر ی هستند که به خاطر اثبات ناکارآمدی درحوزه های خاص موقعیت خود را از دست داده اند.
* تحلیلگران:گروه هایی که حداقل دردوعرصه فعالیت دارند،یک حوزه باثبات ودیگری حوزه متغییر درحوزه باثبات روی کارآیی تاکید دارند ودرحوزه متغییر روی نوآوری.این گروه ها ظاهرا ضعف های دوگروه فوق الذکر رامی پوشانند.گروه هایی که هم در عرصه کلان فعالیت دارند و هم در بخش های تخصصی حضور موفق دارند از این دسته اند.
* منفعلان:گروه های منفعل گروه هایی هستند که فاقد یک رابطه باثبات بین استراتژی،ساختار،فرهنگ وارزش های هماهنگی بخش بوده و پاسخ های ناکارآمد به فشارهای محیطی واینکه هربارتحت فشار، بخشی ازاستراتژی خودراتغییرمی دهندامانتیجه ندارد.نمونه های زیادی از این گروه های منفعل را می توان در عرصه سیاسی ایران شناسایی کرد.
درهرحال دراین مرحله ،پس ازشناخت کافی عوامل محیطی،می توان ماتریسی ازاین عوامل بدست آوردکه دردوگروه فرصت هاوتهدیدها تقسیم بندی و به عنوان عوامل استراتژیک محیطی شناخته می شوند. اگربنا برانجام یک کارکارشناسی دقیق درتدوین استراتژی باشد،باروش دلفی می توان هریک ازاین عوامل رابااستفاده ازضریب اثرگذازی هرعامل درعملکرد فعلی ونیز تاثیری که درآینده استراتژی های جنبش خواهدداشت بدست آورد. برای تعیین وزن هرعامل(فرصت یا تهدید)حداقل می توان رهبران و کادرهای ارشدوی احتی همه یا اکثریت کادرهای حزبی و یا نخبگان طرفدار آن در خارج از حزب نظرخواهی نمود.البته گسترش این کاربه میان همه اعضا و صاحب نظران ونخبگان سیاسی طرفدارحزب، نتیجه کاررادقیق ترخواهدنمود.
گام پنجم- رهبران و کسانی که ستاد راهبری تدوین استراتژی حزب را برعهده دارند، پس ازشناخت محیط کلی ومحیط رقابتی وآگاهی ازفرصت ها وتهدید هایی که درسرراه حزب قراردارد، به شناخت خود، نیروها، توانمندی هاو نقاط قدرت وضعف حزب مبادرت می ورزند. سازمان یا تشکل سیاسی که ازتوان وامکانات خودشناخت واطلاع کافی نداشته باشدهرگز نباید انتظار تحقق هدف هایش راداشته باشد واگردرمواردی این اتفاق بیفتد بایدآنرا تصادفی واستثنایی ارزیابی نمود.درمرحله شناخت درون حزب توجه به محورهای زیرالزامی است:
* اولین ومهمترین عامل داخلی هرحزب و سازمان سیاسی که باید به دقت شناسایی شود ساختار آن سازمان است.این که اجزاء این سیستم ، منابع آن چه کسانی و درچه طیف هایی باکدام پیشینه واهداف ودیدگاه وآرمان وبرنامه وعملکرد هستند، سلسله مراتب ، تصمیم گیری، وضعیت تمرکز یاعدم تمرکز، میزان رسمیت تصمیم ها،پیچیدگی وسطوح تصمیم گیری، نحوه سازماندهی واین که ملی، محلی،منطقه ای ویا بخشی است .تصمیم های سیاسی ،فرهنگی،اقتصادی به صورت عقلایی و کارشناسی اتخاذمی شودیا سلیقه ای وناگهانی واحساسی این که آیادرک همه اعضاء وذی نفع های حزب برداشت یکسانی ازساختار حزب دارندیانه.آیا ساختاربااهداف،استراتژی ها ، سیاست ها، برنامه ها وعملکردداخلی و خارجی حزب همخوانی دارد.آیا تقسیم کارمشخصی بین اعضای حزب وجوددارد.آیا نیروها مکمل هم اندیا خود رارقیب یکدیگرتلقی می کنند.سیستم هماهنگی وارتباطات داخلی این حزب چگونه است.سیستم ارتباط ستاد تصمیم گیری حزب در رابطه باگروه های رقیب، منتقد ومخالف چگونه است.واین که نقاط مشترک وافتراق ساختار حزب بانیروهای مخالف ، منتقدورقیب آن چیست ومهمترازهمه وضعیت ساختار رهبری حزب ازجمله مواردی است که باید به صورت شفاف و روشن شناسایی شود.
* فرهنگ حاکم برحزب و ارزش های مشترک انسجام بخش آن ازعوامل مهم داخلی دیگری است که بدون توجه به آن امکان تدوین استراتژی منطقی وواقع بینانه ممکن نیست. این که آیا اصولا فرهنگ خاص حزب حول ارزش وتجارب مشترک طرفداران حزب شکل گرفته است یانه ازنکات بسیارمهم است. صاحب نظران دراین باره تعاریف مناسبی ارایه کرده اند. ازجمله پاسخ گفتن به پرسش هایی از قبیل: ما چه هستیم؟چه انجام می دهیم؟برای چه چیزی تلاش می کنیم وویژگی تمایزبخش وهویت بخش ماچیست ؟ ماهیت فرهنگ حاکم بر سازمان مارا راروشن می سازد. علمای فرهنگ شناسی براین باورند که فرهنگ به اعضا هویت می بخشد. باعث افزایش تعهد آن ها به آرمان ها واهداف وسیاست ها وبرنامه های هر سازمان می شود ونوعی ثبات اجتماعی برای آن ایجاد می کند. درواقع فرهنگ ، الگوی مرجع اعضاء تلقی می شود وبه رفتار اعضاء شکل خاص می بخشد. این که آیا فرهنگ حاکم بر حزب باعث یکپارچگی آن شده وتعهد اعضاء به هنجارها ومحتوای فرهنگی حزب راعمق می بخشدیانه ودرایجاد فرهنگ وفاقسازمانی موفق بوده است یا به تشتت فرهنگی منجرشده است ازاهمیت خاصی برخورداراست. موضع این فرهنگ غالب-ا گروجوددارد- درقبال خرده فرهنگ های قومی، ،بخشی وحرفه ای بسیارمهم است.بدیهی است بدون وجود یک فرهنگ منسجم سازمانی در درون یک حزب ،اطمینان ازتداوم یا پیروزی آن شدیدا مورد تردید است.
* درسازمان های سیاسی ، بازار به منزله عرصه جذب هوادار یکی از عوامل مهم به شمار می رود. تمثیل قطاربرای حرکت های سیاسی درجامعه که گاهی ازسوی برخی ازبزرگان مطرح شده است تمثیل بسیاربجایی است.اگر یک حزب رابه یک قطارتشبیه کنیم. عناصر آن به خوبی می توانند آینده آن رامتصورنمایند. این که هواخواهان - و یا به تعبیر دیگر سرنشینان - این قطارکیانند؟ آیا به تدریج ار آن ها کاسته می شودیااضافه؟راهبران این قطار چه تصوری ازسرنشینان این قطاردارند؟واصولاآیا محدودیتی قائل اندیا قطاررابه جامعه وهمه انسان هایش متعلق می دانند.اگرچنین است راه ها ومنافذ ارتباط این راهبران- اعم ازافرادیاگروه ها-با آحادجامعه کدام است.آیاآن ها همه کسانی که قراراست سرنشین قطارحزب و جبهه سیاسی مربوطه شوند را می شناسند؟نیازها ،خواست ها ومطالبات آنان رامی شناسند.آیااصولا این رهبران درک واقعی ازموقعیت خود،موقعیت قطاری که به راه انداخته اند وشرایط مردم رادارند. ویژگی ها وعناصرفرهنگی وارزش های حاکم براین جامعه رامی شناسند؟ براین اساس دامنه فعالیت وعمق طرفداران حزب راچگونه تعریف می کنند.آیا جغرافیای حزب را فقط تهران و برخی شهرهای بزرگ می دانندیا سایرشهرها و روستاها وهرکوی وبرزن کشور رادربرمی گیرد.اگر دروازه های حزب درسراسرکشورودرهرجای دنیا به روی همه هموطنان بازاست آیا برنامه های جذب وافزودن برسرنشینان بااین نگاه همخوانی دارد آیامرزبندی خودی وغیرخودی در حزب معنا پیدا می کند.آیا دراین مدت ازعمرحزب سرنشینانی ازقطار آن خارج شده اند؟چرا پاسخگویی به سوالات فوق موقعیت حزب در جامعه رامشخص می سازد. بااستفاده ازمدل چرخه حیات پدیده ها، موقعیت حزب هم قابل شناسایی است.اندیشمندان پنج مرحله اساسی درچرخه حیات هرپدیده قائل اند:1) مرحله تولد2) مرحله رشد3) مرحله بلوغ4) مرحله پیری5) مرحله مرگ وافول. درک این که حزب مورد نظر درحال حاضردرکدام مرحله است بسیارمهم است چراکه بدون شناخت این موقعیت امکان تدوین استراتژی مناسب مقدورنیست .زیرا هرمرحله ازعمر حزب، استراتژی ها وسیاست های خاص خودرامی طلبد.اگرما حزب رادرمرحله تولدببینیم هرگز نمی توانیم استراتژی های تهاجمی وتوسعه گرانه به آن پیشنهاددهیم برای هرمرحله این سوال مطرح است.استفاده ازتجارب گذشته سایراحزاب درکشور وتجارب احزاب درسایرکشورهاا ونیزتوجه به تحولات جدیدجهانی، سرعت ومسیرآن ها دراین زمینه رهگشا خواهندبود.
* هرسازمان سیاسی وحرکت اجتماعی برای ظهور وادامه حیات نیازمند منابع مالی ،امکانات وحامیانی است که بدون وجود آن ها یا بوجودنمی آیند ویا بامرگ زودرس مواجه می شوند.بخشی ازاین منابع انسانی، فکری ومعنوی وبخشی ازآن امکانات ، مادی ولجستیکی است.شناخت این که منابع حزب کدام است؟متعلق به کدام طبقه وقشروگروه وناحیه است؟چه میزان ازاین منابع دراختیارمردم وچه میزان دراختیار حکومت ودولت است.مقایسه این توانمندی باتوانمندی های رقبا ومیزان مشروعیت یاعدم مشروعیت این منابع یکی ازمسائل مهم است.منابع مالی درهمه احزاب وجریان های سیاسی چالش زا بوده اند.تجربه نشان می دهد جریان های پاک و محبوب زیادی دراثرسوء استفاده صاحبان منابع تامین کننده آن به بیراهه رفته اند. درتدوین استراتژی هر حزب و سازمان سیاسی باید مشخص شود این جنبش روی دوش کدام طبقه ازطبقات اجتماعی قرار دارد و منابع مالی آن از جانب کدام طبقه اجتماع تامین می شود.
* پژوهش و مطالعه مستمر برای بهبود مستمر روش ها و ابزارها همواره یکی از اجزای مهم سازمان ها- ازجمله سازمان های سیاسی – به شمار می روند. نگاه رهبران حزب به شیوه های مطالعه وبررسی جامعه وابعاد آن از اهمیت زیادی برخوردار است.این که برخورد آنها با مقوله دانش،پژوهش ومطالعه چگونه است؟چه میزان به پژوهش های علمی و کارشناسی اهتمام می ورزند.دیدگاه آن ها درمورد تکنولوژی ویافته های جدیدعلمی ونحوه استفاده ازآن ها چیست؟وچه پاسخی برای پارادکس های موجود در عرصه اجتماع دارند،از چه روشی برای حل تعارض های ممکن بین فرهنگ جامعه وفناوری های جدید برمی گزینند ودرموردتولید ونوآوری،اقتباس،انتقال وانتخاب الگوی مناسب تکنولوژی چه رویکردی دارندمهم است. این که حزب درزمینه بهینه سازی نرم افزارها ونیروهای انسانی چه نگاهی داردودرموردتعامل نیروهای انسانی داخل باجهان پیشرفته چگونه می اندیشدتعیین کننده است.
* تشخیص وتعیین درست محور فعالیت های یک حزب از دیگر مسائل مهم در فرایند تدوین استراتژی است.این که رهبران حزب هسته اصلی عملیات ومحوری ترین وظیفه آن حزب راچه می دانند مهم است. در سازمان های تولیدی محور عملیات مشخص است اما برای یک حزب سیاسی شفاف کردن دامنه فعالیت های حزب اندکی سخت به نظر می رسد. عدم درک صحیح این موضوع چه بساموجب جابجایی هدف ها در حزب می شود.اگرتلاش برای تحقق دموکراسی بزرگترین هدف حزب است- که ظاهرا ازشعارهای همه احزاب مردمی کشور چنین برمی آید- آیا فعالیت های جاری وتلاش های عملی طرفداران حزب درجهت نیل به این هدف بزرگتر است یانه؟مثلا آیا برای نهادینه شدن دموکراسی وارکان آن به روش های دموکراتیک متوسل شده اندیانه؟ آیا بجای تمرکز برتقویت زمینه های حق اعمال اراده ملت،تقویت منافع حزب به عنوان یک اصل شمرده شده است؟ تحلیل این مسئله بسیارمهم است.آیا اعضای حزب فعالیتهای حزبی ، مطبوعاتی ر ابا فعالیتهای اجرایی خلط نمی کنند.آیا یک مدیراجرایی حزبی درفلان سازمان دولتی می تواند به مثابه یک عنصر حزبی عمل کندیا یک مدیرسیاسی اجرایی می تواند نقش یک روشنفکر مطبوعاتی رابازی کند.آیا یک طرفدارحزب می تواندازحزب خودبرای فعالیت های انتفاعیو اقتصادی شخصی یاگروهی استفاده نماید؟.به نظرمی رسد عدم درک این تمایزنقش ها درسال های اخیر مشکلاتی برای احزاب بوجودآورده است.گاهی ازیک وزیراقتصادی یایک مدیراقتصادی ویایک استانداروفرماندا ر انتظارفعالیت های حزبی یاگروهی می رود .آیا این درست است.رهبران احزاب باید به نقش ها ی اصلی حزبی واقف وازخلط کردن آن با سایر نقش ها پرهیز نمایند.درهرحال شناخت این نقش ها ،روابط آن ها وعملکرد فعلی احزاب دراین باره برای تدوین استراتژی هریک از احزاب ضروری است. اگرکارآمدی طرفداران هریک از احزاب درنقش های سیاسی واجرایی که طی سالیان اخیر عهده دارآن بوده اند را یکی ازملاک های مردم برای استقبال یاپشت کردن به قطارآن حزب بدانیم، شایدبتوان نشانه های ازعدم توفیق برخی از احزاب دربرخی مقاطع رادرهمین رابطه به خوبی شناخت.
* سیستم اطلاعاتی درون حزب ازعوامل داخلی مهم دیگری است که بدون شناخت آن امکان تدوین استراتژی واقع بینانه ضعیف است.این که جریان اطلاعات موجود دردرون حزب برای افزایش کارآیی ومشروعیت بخشی به آن وارتقای سطح کیفی تصمیم های اتخاذ شده چگونه است؟میزان شفافیت ویاکانالیزه شدن مسیرهای اطلاع رسانی، میزان استفاده ازوسایل وابزارهای جدید وشبکه های اطلاع رسانی مثل مطبوعات ،انتشارات وسایل سمعی وبصری،سینما، تلویزیون، ماهواره واینترنت برای اطلاع رسانی شفاف ونحوه مرتبط شدن باشبکه های جهانی ارتباطات وکمک به تسهیل جریان اطلاعات درداخل وسطح بین الملل موارد قابل توجهی است که بایدبه دقت شناسایی شوند.گاهی برخی از احزاب کشور فقط به حافظه کادرهای ارشد خود به عنوان منبع اطلاعاتی می نگرد. برهمین اساس تبادل اطلاعات بسیار ضعیف انجام می شود. بدیهی است احاب باید این منابع ووسائل مربوطه را متناسب با شرایط جامعه و پیشرفت های حاصله انتخاب کنند. دوره روش های سنتی عشایری و هیئتی به سرآمده است.
* اگر گفته می شود منابع انسانی مهمترین عامل داخلی یک حزب است از این منظر است که اصولا حزب یک پدیده انسانی است وچون محورآن انسان است، نحوه توجه به این عامل درتداوم آن نقش مهمی ایفامی کند. شناخت ترکیب نیروهای حزبی، سطح تحصیلات، تجارب،مهارت ها، تولیدات فکری، وجهه اخلاقی و اجتماعی، هریک ازاعضا، میزان توجه به شایسته سالاری درعزل ونصب ها، میزان تعهد نیروهای طرفدار حزب به آرمان ها واهداف حزب، میزان هزینه ای که هریک برای موفقیت حزب تقبل می کنند، توانایی جنبش درجذب نیروهای فکری،متخصص وتوانمند برای عرصه های مدیریت سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی واداری در زمان مناسب، توجه به آموزش وارتقای سطح مهارت ها وتوانمندی های نیروهای حزبی، نحوه ارتباطات داخلی وگفتگو درمورد مشترکات وتمایزها،ارتباط با اتحادیه ها،انجمن ها،کانون ها، نهادهای صنفی، غیر انتفاعی وغیردولتی بعنوان سازمان هایی که نیروهای انسانی فکری درآن ها ذخیره شده وامکان جذب آن ها به قطارحزب وجوددارد، میزان توجه به تنوع انسانی وافراد باقومیت ها، نژادها وفرهنگ های مختلف وپذیرش آن ها درساختار حزب در یک پروسه دموکراتیک ازموارد قابل توجه است.
پس ازشناساییی عوامل داخلی حزب،دسته بندی این عوامل بعنوان نقطه قوت یا ضعف زمینه تدوین استراتژی های مناسب حزب رافراهم می سازد. استخراج این عوامل مهم که به عنوان عوامل استراتژیک داخلی شناخته می شوند، بااستفاده ازهمان روش هایی که برای استخراج فرصت ها وتهدیدهای خارجی توصیه شد، امکان پذیراست.
گام ششم –پس از شناسایی عوامل مؤثرو استراتژیک خارجی(فرصت وتهدید) وداخلی(قوت وضعف) حزب، استراتژیست های آن باید بتوانند با استفاده از خلاقیت وتحلیل رهبران و کادرهای ارشدخود مسایل استراتژیک حزب را شناسایی کنند. پس از شناسایی این مسایل با تشکیل یک ماتریس امکان پیشنهاد چهار گروه استراتژی برای اصلاحات وجود خواهد داشت:
-گروه اول:استراتژی های مبتنی بر نقاط قوت وفرصت ها
-گروه دوم:استراتژی های مبتنی برنقاط ضعف وفرصت ها
-گروه سوم:استراتژی های مبتنی بر نقاط قوت وتهدیدها
-گروه چهارم:استراتژی های مبتنی بر نقاط ضعف وتهدیدها
پس از اجرای این تکنیک که به ماتریس (TOWS) معروف است وبا استفاده از نظریات رهبران حزب یا نخبگان هوادارآن ممکن است،تعدادی استراتژی معرفی می شودکه بااستفاده از ماتریس برنامه ریزی کمی اولویت بندی استراتژی ها به عمل می آید. پس از اولویت بندی برای هریک از استراتژی ها، سیاست ها، تاکتیک ها وبرنامه های عملیاتی پیشنهاد خواهد شد. سیاست ها وتاکتیک ها ،طرح های عملیاتی ویژه ای هستند که چگونگی اجرای استراتژی ها را ممکن می سازند ومشخص می کنند که هر استراتژی کجا وچه زمانی اجرا شود .تاکتیک ها ممکن است ؛زمانی؛ ویا ؛موقعیتی؛ باشند.درتاکتیک های موقعیتی ممکن است تهاجم،دفاع، مشارکت وائتلاف ویا خروج از صحنه توصیه شود.البته این تاکتیک ها خود نشات گرفته از استراتژی هایی هستند که براساس شناخت عوامل داخلی وخارجی ممکن است در سه گروه:1)استراتژی های رشد وتوسعه 2)استراتژی های ثبات ویا3)استراتژی های کاهش، قرار بگیرند.
گام هفتم- اجرای استراتژی های مورد توافق، یکی از اصلی ترین و مهمترین گام ها درفرایند مدیریت استراتژیک احزاب است. چراکه اگر زمینه تحقق استراتژی ها فراهم نشود تمام زحماتی که برای تدوین آنها متحمل شده اند هدر می رود. پرسش هایی که در این مرحله حساس باید مدنظر قرار بگیرد عبارتند از اینکه :چه کسانی طرح استراتژی را اجرا می کنند؟برای اجرای استراتژی چه باید بکنند؟وچگونه ؟بدیهی است کلیه کسانی که در فرایند تدوین استراتژی همکاری داشته اند باید در این مرحله مشارکت داشته باشند.درواقع بدون مشارکت درتدوین ،امکان مشارکت دراجراءنیز بسیارضعیف یا نارسا خواهدبود به همین خاطر توصیه شده است کلیه کسانی که به هرنحو درارتباط باحزب هستند به شکلی درفرآیند تدوین استراتژی مشارکت داده شوند. چراکه این امرباعث هم افزایی می شود
به منظور اجرای موثراستراتژی های انتخاب شده اقدامات اساسی زیر ضرورت پیدا می کند:
* برنامه ریزی عملیاتی شامل : تعریف کلیه اقدامات، ذکراهداف، برآورد نیروی انسانی وامکانات موردنیاز، تعیین زمان ومکان اجراء،تعیین ناظران وهراقدام وکنترلی که باعث اثربخشی استراتژی ها بشود.
-اصلاح ساختارومهندسی مجددتشکیلات راهبری حزب. پس ازمشخص شدن استراتژی های حزب ، احتمالا ساختار آن نیازمنداصلاح وتغییرات اساسی است. اصلاح ساختار متناسب باچرخه حیات حزب، محتوای استراتژی های پیشنهادی وبرای منطبق ساختن ساختار بااستراتژی های جدید انجام می گیرد. درفرآیندمهندسی مجدد وتحول ساختاردرواقع براساس استراتژی های جدید،همه چیز حزب اعم ازتشکیلات،ارتباطات،رهبری، ابزار،امکانات وشیوه های کار دچارتحول می شود. درمهندسی مجدد حزب طراحی مجدد وریشه ای فرآیندها برای کسب موفقیت دراجرای استراتژی ها ورها نیدن حزب ازبند راه ورسم های ناکارآمد قدیمی وباتاکید بردستاوردها،توجه به منابع وجغرافیای آنها، تلفیق نتایج فعالیت های موازی، تصمیم گیری به موقع اخذ اطلاعات ازسرچشمه موردتوجه قرارمی گیرد. ودرساختار جدید، طراحی وظایف تقسیم کاربه نحوی که هرگروه وهرشخص بتواندکاری راانجام بدهدکه لازم است.جذب نیروی انسانی مناسب وانتخاب وبکارگیری آن ها براساس اولویت های جدید،جابجایی افراد درصورت لزوم .انتخاب رهبران ومدیران باویژگی های موردنیاز استراتژی ها، سیاست ها وبرنامه های جدید حزب دراین مرحله انجام می گیرد.
* ساماندهی رهبری حزب. انتظار منطقی آن است که پس ازتدوین استراتژی، مردم شاهدسامان یافتن رهبری حزب باشند چراکه هیچ پدیده اجتماعی بدون رهبری موفق نخواهد شد. اندیشمندان، فرهنگ سازی رابرای استمرار وتداوم هرفکرواندیشه جدیدی ناشی ازوجودرهبری برای آن می دانند بدون رهبری هیچ اندیشه ای به فرهنگ تبدیل نمی شودوهراندیشه ای نتواند فرهنگ سازی کندمحکوم به زوال است این یک واقعیت تاریخی واصل بدیهی اجتماعی است .لذاوجود رهبرانی که بتوانندبه خوبی بشناسند، خلاق باشند، درک کنند، قدرت انطباق بامحیط وشرایط داخلی وخارجی پیدا کنند وازهمه مهمترازتوان برقراری ارتباط برخوردارباشد برای یک حزب سیاسی یک ضرورت است.
* دکترای مدیریت استراتژیک
نظرات